تفنگداران ارتش آمریکا در عملیاتی که بعدها فاش شد نام آن «دلتا» بوده است، با هدف آزاد کردن گروگانها در محل سفارت آمریکا، در صحرای طبس پیاده شدند. قرار بر این بود این نیروها از طبس با بالگرد به سوی تهران حرکت کرده و در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) فرود آیند و سپس به سفارت آمریکا در تهران حمله کرده و گروگانها را آزاد کنند. بر اساس این نقشه، آنان پس از پایان فعالیتشان، از همین راه به طبس رفته و از آنجا با هواپیما از ایران خارج میشدند.
فرودگاههای نظامی مصر، عمان و عرشه ناو هواپیمابر آمریکا در دریای عمان از مراکز عمده برخاستن هواپیماها و بالگردهای متجاوز آمریکا برای فرود در منطقه طبس بود. نیروهای آمریکایی شامل ۱۳۲ نظامی، هشت بالگرد، و سه هواپیمای باربری هرکولس سی۱۳۰ پس از استقرار در طبس و پیش از حرکت به تهران دچار حوادث مختلفی شدند و از ادامه مأموریت بازماندند. دستگاه هیدرولیک یکی از بالگردها از کار افتاد، بالگرد دیگر بر اثر طوفان شن و عدم دید کافی به هنگام جابهجایی با یکی از هواپیماهای هرکولس برخورد کرده و هر دو آتش گرفتند و در نتیجه آن هشت تن از نظامیان در شعلههای آتش سوختند.
در پی حادثه صحرای طبس و فرار باقیمانده هواپیماها و بالگردهای آمریکایی به سوی ناو «نیمیتس»، جیمی کارتر؛ رئیسجمهوری آمریکا شکست این عملیات مداخلهجویانه را اعلام و وزیر امور خارجه آمریکا که از ابتدا با عملیات دلتا مخالفت کرده بود از سمت خود استعفا کرد.
امام خمینی(ره) در پیامی در تاریخ ۵ اردیبهشت فرمودند: «آیا جز این بود که یک دست غیبی در کار است؟ چه کسی هلیکوپترهای آقای کارتر را ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟ شنها ساقط کردند. شنها مأمور خدا بودند، باد مأمور خداست».
یک شاهد عینی
به سراغ یکی از شاهدان عینی این واقعه میروم .«سیدهاشم موسوی» که از ابتدای تشکیل سپاه در سپاه طبس عضو بوده متولد ۱۳۳۶ در مشهد و بازنشسته سپاه است. او که مسئولیتهایی مانند مسئولیت قرارگاه ثامن و فرماندهی پادگان و در جبهه مسئولیت محور لشکر ۷۷ امام رضا(ع) را برعهده داشته، در حال حاضر مشغول کار پژوهشی خراسان در دفاع مقدس و شناسنامه لشکر۵ نصر است.
درباره واقعه طبس برایم تعریف میکند: در سوم اردیبهشت ماه آمریکاییها به صحرای طبس آمدند. بعدازظهر همان روز آنجا پیاده شدند. پیشقراولان آمریکاییها که متأسفانه افسران ارشد ایرانی بودند و بعدها هم فرار کردند جلو ماشینهای گذری که از یزد به سمت طبس میآمدند را سد کردند و لباسهای مردم را گرفتند و آن لباسها را پوشیدند تا خودشان را به جای مردم جا بزنند .
پیش از واقعه
وی میافزاید: اتوبوس و تعدادی ماشین سواری را هم برای گسترش وضعیت گرفتند. محلی را هم تصرف کردند و با باتریهای خاص ۱۰×۱۰ که از فنر و لامپ تشکیل شده بود به شکل باند فرودگاهی به فاصله دو کیلومتر با فاصله ۵۰ متر چیده بودند. باندی با عرض حدود ۱۵ متر که شب هواپیماهای ۱۳۰ آمریکایی و بالگردهایشان در آنجا بنشیند .
این سرباز دوران دفاع مقدس ادامه میدهد: به ما آمادهباش دادند و گفتند باید سریع به طبس بروید. من آن زمان مربی تاکتیک پادگان آموزشی امام رضا(ع) بودم و همراه با تعدادی از مربیان و بعضی از نیروهای آموزشی با مینیبوس و اتوبوس به سمت طبس حرکت کردیم که آن زمان مسئول عملیات حجتالاسلام غلامرضا صفایی بود .
موسوی خاطرنشان میسازد: شهید منتظرالقائم نیم ساعت زودتر از ما رسیده بود و من مسئولیت بیسیم ۷۷ ارتباطات رادیویی را که میخواستیم بین هم ردوبدل کنیم در اختیار داشتم. زمانی بود که هواپیماهای اف ۴ و ۵ خودمان متأسفانه برای بمباران منطقه آمدند و از طریق بیسیم اعلام کردند کسانی که اطراف صحنه هستند کنار بروند که ما دستور داریم آنها را بزنیم .
زمانی که به باند پرواز که ساخته بودند رسیدیم، متوجه شدیم همه موارد ایمنی را رعایت کرده بودند اما زمانی که هواپیما و بالگردها مینشینند گرد و خاک زیاد سبب تصادف هواپیماها با هم شد.
صحنه طوفان شن
او درباره صحنه تصادف در طوفان شن حادثه طبس اظهار میدارد: جنازههای آمریکاییها از هواپیمای ۱۳۰ و بالگردهایشان با لباسهای کماندویی بیرون افتاده بود و وقتی به صحنه رسیدیم، ابتدا اطراف را مراقبت کردیم و گشتهایی را هم در نقاط دوردست طبس انجام دادیم که اگر احیاناً کسی فرار کرده یا عناصر داخلیشان به شکل مردم خودشان را مخفی کردند با آنها برخورد کنیم .
تجهیزات کامل اما اراده خدا
او درباره وسایل اعلام خبر آمریکاییها توضیح میدهد و میگوید: آنها سه نوع اعلام خبر داشتند؛ تفنگهایی که به اندازه یک دست بود و وقتی رو به آسمان شلیک میکردند فضا را روشن میکرد، یکسری نارنجکهای آتشزن که یک طرف اعلام خبر دود قرمز بود و به رنگهای مختلف بودند و طرف دیگر محترقه آتشزای شدید بود که آهن را ذوب میکرد و همچنین اسلحههای نارنجکانداز و... که آنها مجهز بودند.
موسوی با بیان اینکه از داخل بالگردها که فرماندهانشان داخل آنها بودند نقشهها را پیدا کردند، تأکید میکند: من دیدم که یکی از خائنان داخلی با لباس شخصی که ضد اطلاعات نیروی هوایی بود به همراه تیمساری که خودش را از فرمانده لشکر ۷۷ معرفی میکرد داخل بالگرد رفتند و نقشهها را برداشتند و زیر لباسشان جاسازی کردند .
او ادامه میدهد: من و آقایان هادیزاده، عرفانیان و... که با یک دوربین هشت میلیمتری فیلمبرداری میکردیم، جلویشان را گرفتیم و گفتیم اگر نماینده هستید، چرا اینها را مخفی میکنید و کی هستید؟ نقشهها را گرفتیم که همان نقشهها را آقای محسن رضایی در تلویزیون نشان داد و مشخص شد که آنها برنامهشان این بوده است که جماران و امجدیه که ورزشگاه شهید شیرودی فعلی است را بزنند. آنها پس از تسخیر لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام(ره) به بهانه آزادسازی گروگانهایشان آمده بودند .
او درباره دیگر تجهیزات آمریکاییها تأکید میکند: با وجود همه تجهیزات اراده خدا بر شکست آنها شد. موتورها، عینکهای دید در شب، لباسهای ضدگلوله و امکانات زیادی را گرفتیم حتی بالگردهایی که آن زمان فقط در نیروی دریایی داشتیم .
این پژوهشگر عرصه دفاع مقدس توضیح میدهد: روز بعد تعدادی از وسایل را به حجتالاسلام خلخالی که دادستان کل کشور بود تحویل دادیم، جیپها را به پادگان آوردیم و هواپیماهای ۱۳۰ یکی آسیب دیده بود و یکی دیگر هم جنازههایشان را برداشتند و توانستند فرار کنند .
کودتای ناکام
او میافزاید: متأسفانه خیانتهایی که از خودیها در این حادثه شده بود، بیشتر از ضربات آمریکاییها بود. بعدها متوجه شدیم که در فرودگاه تهران، مشهد و یزد و اطراف منطقه موشکهای ضدهوایی را از کار انداختهاند و در برج مراقبتها از آدمهای خودشان گذاشتند و دنبال یک کودتای سنگین همزمان بودند و همان طور که حضرت امام(ره) فرمودند: شنها مأموران خدا بودند تا این دشمنان را ساقط کنند.
وی در پایان یادآوری میکند: بعدها در سال ۶۶ دوره ششم فرمانده ستاد را میگذراندم که یکی از استادان و متخصصان جنگهای چریکی و نامنظم استاد سنجابی توضیح داد که در گذشته نیروهای آمریکایی مسیر مشهد تا طبس را پیاده پیمودند تا تمام جزئیات منطقه را داشته باشند و به همین خاطر با اطمینان خاطر آمدند که خواست خداوند بود که آنها با شکست مواجه شوند و این توفیق نصیب من بود که در این عملیات حضور داشتم.
نظر شما